بگو به آن که، دل از بار غم گران دارد... نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان

ساخت وبلاگ


بگو به آن که، دل از بار غم گران دارد.

دو چهره است که همواره این جهان دارد.

یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد.

 یکی همیشه به پیش نگاه ما پیداست.

که با تولد، مرگ،

که با طلوع، غروب،

که با بهار بهشت­آفرین، خزان دارد.

 —             

یکی، همیشه نهان است اگرچه، در همه جا

به هرچه درنگری، با تو داستان دارد!

نه با تولد، مرگ،

نه با طلوع، غروب،

نه با بهار، خزان،

که هرچه هست در او، عمر جاودان دارد!

    —             

تو را به چهره پنهان این جهان راه است

نه از فراز سپهر،

نه از دریچة ماه،

نه با کمان و کمند،

نه با درفش و سپاه!

همه وجودت از آن بی­نشان، نشان دارد.

    —             

جهان چو گشت به یک چهره جلوه­گر ز نخست

نگاه چاره­گر چهره­آفرین با توست

 نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان

اگر که دل بسپاری به "مهر ورزیدن"

اگر که خو نکند دیده­ات به "بد دیدن"

امید توست که در خارزار، کوه، کویر

اگر بخواهد، صد باغ ارغوان دارد.

دلت به نور محبت، اگر بود روشن

تو را همیشه چو گل تازه و جوان دارد

بر آستان هنر، گر سری فرود آری

چراغ نام تو هم جاودانه جان دارد.

    —             

نه آسمان، نه ستاره، نه کهکشان، نه زمان،

تو چهره­ساز جهانی، تو چهره­ساز جهان!

هرآنچه می­طلبی از وجود خویش بخواه!

چگونه با تو بگوید؟

                     مگر زبان دارد!؟


برچسب‌ها: جناب فریدون مشیری می‌توان آیا به دل دستور داد؟...
ما را در سایت می‌توان آیا به دل دستور داد؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmozafarinia بازدید : 172 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 23:16